تنهایی
مجا ز نیست (بی هیچ علاقه ای)
استعاره نیست (بی هیچ شباهتی)
تنهایی
کلیشه ایست
هزار بارسروده شده
هزار بار خوانده شده
به مجاز اما نه
به استعاره اما نه
فرشاد اسماعیلی
خط صدای مرا
از لابه لای زمزمه های بید زده
بگیر وبیا
به پنجره ای خواهی رسید
که واژه شکسته ای ست
از زبانی فراموش شده
دری خواهی دید
که بغضی است
ترکیده بر دیوار
عباس صفاری
...
در جیب ها یمان عکس های قدیمی بهاران راداریم
- روز به روزبیشتر رنگ می بازند -
دیگر شنا خته نمی شوند
این باغ ما بود -چگونه بود؟
وچگونه بود دهانی که می گوید دوستت دارم
...
دیگر به خاطر نمی آوریم
فقط صدایی درخشان را
در دل شب به خاطر می آوریم
صدایی که می گوید :آزادی ،صلح
یانیتس ریتسوس
...بهار می رسید
روی منبع آب زنگ زده می نشست
وپاهایش رابه نوسان در می آورد.
در فضا لبخندی بود
لبخندی بزرگ وپنهان
که از نگاه به نگاه منعکس می شد
که از دهان به دهان منعکس می شد
این لبخند ،لبخند مرد مبارز .
لبخندهای پنهانی
که از نگاه به نگاه منعکس می شد
وار دهان به دهان -از رؤیا به رؤیا
خاموش تر از کبریتی که فتیله را لمس می کند.
این لبخند ،لبخند جهان.
یانیتس ریتسوس